تُ رنج

تُ رنج

ترنج مظلوم ترین شخصیت داستان یوسف مظلوم است...
تُ رنج

تُ رنج

ترنج مظلوم ترین شخصیت داستان یوسف مظلوم است...

تک دانه ی تسبیح...!

....

وقتی حضورت را "من"کم رنگ میبینم...

سالهاست که نمازم قضا می شود ... !

همه صلاه و نُسُک و محیا وممات من شده برای من...!

و تمام سلام های نمازم علینا و علی عباد الله الصالحین شده...!

و چقدر "من" زیادشدم...چقدر کم هستم که انقدر زیاد شدم... و شاید چون انقدر زیاد شدم کم هستم!!!!

....

....

...

کاش همان تک دانه ی تسبیح بودم که به دست مومنی "الحمدلله" می شدم و به دلت می نشستم...!


پ.ن: همان تک دانه ی تسبیحی که بوی ارباب را به خود گرفته و در جانمازم افتخار می افریند ....نه!... من خیلی خیلی کوچتر از ان هستم...


سرورم حسین(ع) مرا نپسندیده ... "تا بحال!"

پ.ن: نا امیدی از این خاندان ناشکریست!

...

 حسین جان ... انقدر سیاه رو بوده ام که تا بحال شرف حضور نداشته ام...

این زندگیِ حالا...مدیون همان رشته های تسبیحی ست که من و حمیدِجانم را  محکم تر از هر ریسمانی به هم گره زده...

...

...

حسین جان تنها یک خواسته دارم ارباب!

حمیدم را به جرم روسیاهی من محروم درگاهت نکن ...



...

...

...

پ.ن:

به حکم اینکه نا امید نمی شوم ... چون نباید...

محرم امسال را هم دلم را دریا میکنم... در کمال گستاخی دعوتت را اجابتت را زار میزنم!

من فرزند فرزند همان کسی هستم که جدش مادرت بود!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.